امشب که در کنار منی، خفته چون عروس


زنهار تا دریغ نداری، کنار و بوس

ای شب، بگیر تنگ به بر نوعروس صبح


امشب که تنگ در بر من، خفته این عروس

لب بر ندارم از لب شیرین شکرش


گر بانگ صبح بشنوم و گر غریو کوس

یا رب، ببند بر رخ خورشید، راه صبح


در خواب کن موذن و در خاک کن خروس

یک امشبی که با منی، از راه لطف و مهر


جبران شود بقیه عمر، ار بود فسوس

نارندم ار بخواهم کاین شب، سحر شود


باشد اگر به تخت سلیمانی‏ام جلوس

هندی ز هند تا به سر کویت آمده است


کی دل دهد به شاهی شیراز و ملک طوس